آخرین تاکتیک براندازان برای احیای آشوب/ ضدانقلاب دیکتاتور در پوستین دمکراتیک
تاریخ انتشار: ۲۴ اسفند ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۷۳۳۲۰۴۱
آلترناتیوسازی از ابتدای انقلاب یکی از تلاشهای اولیه اپوزیسیون نظام در برابر جمهوری اسلامی بوده است. سابقه اتخاذ چنین روشی به سالهای ابتدایی انقلاب اسلامی باز میگردد.
شورای ملی براندازی
اولین روند آلترناتیوسازی علیه انقلاب بعد از جدایی گروههایی در سال ۶۰ آغاز شد. سیام تیر ماه سال ۶۰ و یک ماه پس از عزل بنیصدر از ریاستجمهوری، مسعود رجوی و بنی صدر با گردهم آوردن گروههای سیاسی مخالف نظام جمهوری اسلامی ایران همچون حزب دموکرات کردستان ایران اقدام به تشکیل «شورای ملی مقاومت ایران» کردند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
ارزیابی بنی صدر و رجوی این بود که میتوانند نظام جمهوری اسلامی ایران را براندازی و شورای ملی مقاومت را که خود و رجوی آن را تاسیس کرده بودند و در راس آن قرار داشتند، قدرت را در دست بگیرند.
گروههای مختلفی به عضویت این شورا درآمدند: سازمان مجاهدین، حزب دموکرات کردستان، جبهه دموکراتیک ملی ایران، شورای متحد چپ، سازمان استادان متعهد دانشگاههای ایران، کانون توصیه اصناف، سازمان اتحاد برای آزادی کار، سازمان اقامه. بعدها البته گروههایی با عناوینی همچون حزب کار ایران، جنبش زحمتکشان گیلان و مازندران، اتحادیه کمونیستهای ایران (سربداران) و سازمان چریکهای فدایی خلق نیز به عضویت این شورا درآمدند.
این شورا حتی برنامهریزی کرده بود که بعد از براندازی، مسعود رجوی به عنوان نخستوزیر، مسئولیت تشکیل دولت موقت برای ششماه را برعهده بگیرد. برنامهریزی آنها بعد از براندازی نظام، تشکیل دولت موقت برای۶ ماه، برگزاری انتخابات آزاد برای تشکیل مجلس مؤسسان و قانونگذاری ملی و انتقال قدرت به نمایندگان مردم بود.
با گذشت زمان و عیان شدن عیار این شورا برای اعضا و فروپاشی رویایی که برای خود ترسیم کرده بودند، روند جدایی از این شوار آغاز شد و امروز چیزی جز نام و چند پایگاه اینترنتی و کهنسالانی که در آلبانی مستقر هستند، از این شورا باقی نمانده است.
بررسی روند طی شده توسط اپوزیسیون جمهوری اسلامی در ایام آشوبهای اخیر اثبات میکند که آلترناتیوسازی همچنان به عنوان یک راهبرد علیه ایران استفاده میشود.
تاکتیک جدید: اتحاد در پساآشوب
یکی از محورهای آسیبشناسی در اندیشکدههای غربی، عدم موفقیت دشمنان در آشوبهای اخیر، عدم وحدت لیدرهای اپوزیسیون است. در دوران پساآشوب اپوزیسیون تلاش کرد دور یک میز جمع شود.
تغییر تاکتیک اپوزیسیون با محوریت وحدت در ایام اخیر همان تاکتیکی است که در دهه شصت یک بار از سوی گروههایی که به مراتب قویتر بودند تجربه شد و نتیجهای جز شکست نداشت.
گروهی از افراد اپوزیسیون ایران از جمله مسیح علینژاد، رضا پهلوی، حامد اسماعیلیون و گلشیفته فراهانی، نازنین بنیادی، شیرین عبادی و عبدالله مهتدی روز جمعه ۲۱ بهمن در نشستی در دانشگاه جورج تاون شرکت کردند.
شورای ملی براندازی با طعم آکادمیک
با آرام شدن فضا، این تیم برانداز، با ژست آکادمیک همان مسیری را وارد شد که بنی صدر و مسعود رجوی در ابتدای انقلاب از آن گذر کردند: جمع شدن دور یک میز و معرفی خود به عنوان آلترناتیو جمهوری اسلامی یا حداقل اتحاد تا براندازی در ایران. ادبیات استفاده شده در اظهارات رضا پهلوی همان است که شورای ملی مقاومت دهه شصت تکرار میکرد. اتحاد تا عبور از جمهوری اسلامی، تشکیل مجلس موسسان و بعد هم قانون اساسی جدید.
این بار، اما پیام این نشست از دانشگاهی در آمریکا مخابره میشود.
بال داخلی شورای ملی براندازی
چند روز قبل از این نشست، میرحسین موسوی در بیانیهای جدید «خواستار تغییر نظم موجود یا تدوین میثاقی جدید شد. میثاقی که پیشنویس آن از سوی نمایندگان منتخب مردم، از هر قومیتی و با هر گرایش سیاسی و عقیدتی تهیه شود». ادبیاتی که عینا در نشست جرج تاون، اما با حضور اپوزیسیون خارج نشین تکرار شد. نشستی که در آن عبدالله مهتدی هم حضور داشت. فردی که نماد تجزیه طلبی است. در این نشست اسماعیلیون و علینژاد تاکید داشتند که نسخه اولیه آنچه که به عنوان «منشور همبستگی» در حال تدوین است از داخل ایران ارسال شده است!
بازی تمام شد
تاکید بر عدم شکست آنچه که «انقلاب در ایران» میخوانند از محورهای کلیدی مجموعه اظهارات اپوزیسیون در این نشست بود. با آرام شدن فضا و برآب شدن نقشههای براندازی، این تیم اپوزیسیون اکنون با این انگاره مواجه شده است که «بازی تمام شد». اصرار آنها بر این موضوع که «انقلاب تمام نشده» و «آرامش خیابان به معنای پایان انقلاب نیست» و «فرم انقلاب تغییر کرده» را در این راستا میتوان ارزیابی کرد که این گروه تلاش میکند توجه جامعه جهانی و لابیهای ضدایرانی را به خود حفظ کند و در واقع از دور نیافتند.
اجماع جهانی علیه ایران
حتی در بخشی از این نشست، مسیح علینژاد دلیل آرام شدن فضا را عدم حمایت جدی دولتهای غربی معرفی میکند. علینژاد همچون گذشته که برای ایجاد اجماع جهانی علیه ایران تلاش میکرد، تاکید دارد: «باید جوامع غربی را مجاب کنیم تا مشروعیت این انقلاب را به رسمیت بشناسند. وظیفه داریم رهبران دنیا را علیه ایران متحد کنیم». اصرار بر انزوای ایران و قطع فروش نفت ایران از خواستههای پرتکرار علینژاد از رهبران جی ۷ بوده است.
اجبار اپوزیسیون به تغییر تاکتیک
برگزاری نشست جرج تاون در پساآشوب و تغییر ادبیات اپوزیسیون بعد از شکست در خیابان، چند هدف را دنبال میکند. حضور دستهجمعی با ژست اتحاد و گفتمان ایجاد ساختار دموکراتیک و فریاد شعارهای زیبای حقوق بشری با هدف زنده نگهداشتن انتزاعی جریان براندازی، تزریق امید به این جریان و القای جاری بودن موج است. به نظر میرسد ضرورت برگزاری خود این نشست پیام مشخصی دارد: نقشه شوم براندازی شکست خورده و اقداماتی مبتنی بر تغییر تکنیک، نه از روی برنامه از قبل تهیه شده بلکه از روی اجبار بوده است؛ اجباری با هدف فرار از شکست.
منبع: فارس
باشگاه خبرنگاران جوان وبگردی وبگردیمنبع: باشگاه خبرنگاران
کلیدواژه: اپوزیسیون ضد انقلاب جمهوری اسلامی علیه ایران مسعود رجوی شورای ملی بنی صدر
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۳۳۲۰۴۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
واکنش عباس عبدی به سخنان مهدی نصیری: اصلاحطلبی و براندازی دو راهبرد غیر قابل جمع است
به گزارش جماران؛ گفت و گوی عباس عبدی تحلیلگر مسائل سیاسی با خبرآنلاین در پی می آید:
پس از گفتگوی آقای نصیری با بیبیسی انتقادهای زیادی بویژه از سوی اصلاحطلبان داخلی مطرح شد دلیل آن چیست؟
واقعیت این است که در این مورد خاص اصولگرایان عزیز هستند که باید موضعگیری صریحی میکردند، آنان که درباره همه چیز برای اعلام موضع پا به رکاب هستند در این مورد سکوت کردهاند. ولی چون نمیخواهند به انتساب گذشته ایشان اشاره شود یا به این علت که به درستی گمان میکنند موضعگیری آنان فاقد نفوذ است زحمت این کار را بر دوش اصلاحطلبان انداختهاند.
فکر میکنید که چرا آقای نصیری فرایند عبور از منتهیالیه حکومت را تا منتهیالیه اپوزیسیون طی کرده است؟ و چرا با ایشان برخورد نشد و به راحتی اجازه خروج هم داشتند.
واقعیت این است که گرچه عبور این فاصله از سوی آقای نصیری موجب تعجب است ولی خیلی هم فوری رخ نداده است و چند سال طول کشیده است. این پدیده در میان جناح اصولگرایان حاکم مسبوق به سابقه است و تا کنون افراد زیادی این مسیر را رفتهاند. علت هم این است که آنان از نزدیک شاهد موارد بیصداقتی یا توطئهچینی و دودوزهبازی و در نهایت عمق اندک افکار در آن سو هستند. ابتدا خود را توجیه میکنند و میگویند انشاالله گربه است ولی وقتی زیاد شد از درون خالی میشوند و کافی است یک تجربه منفی شخصی هم پیدا شود و به یکباره از آنها عبور نمایند.
درباره عدم برخورد و آزادی خروج هم بیش از آن که نکتهای متوجه آقای نصیری باشد مربوط به تبعیضها و بیعدالتیهای رفتاری جاری است که موجب میشود کسانی را برای زدن کوچکترین حرفی احضار کنند و برای حجاب چنین تحت فشار قرار گیرند، دیگران با بیان تندترین مواضع آزاد باشند. در واقع باید با همه همینگونه با سعه صدر مواجه شوند. امیدواریم که چنین شود. مبنای رفتار نباید سیاسی باشد باید قضایی محض باشد.
فارغ از اینها به نظر شما ایشان چرا رفت؟
ما وظیفه داریم همان را که گفته باور کنیم مگر این که شواهد دیگری در نقض آن بیان شود. ولی مشکل آقای نصیری این است که به دلائل پیشگفته و سوابق موجود، احتمال کمی وجود دارد که افکار عمومی با گزارههای اعلام شده ایشان همدلی کند، لذا همه در پی یافتن طرح و برنامهای پیچیده در پشت ماجرا هستند. با این حال باید منتظر بود تا حقیقت روشن شود.
به نظرتان آن طرف از او استقبال خواهند کرد؟
پاسخ به این پرسش سخت است. آن طرف نیروهای پراکنده و با وابستگیها و کارفرمایان سیاسی و فکری و حتی مادی گوناگونی هستند. بعلاوه در سطح اظهار نظر که افراد حرفهای خودشان را میزنند ولی در سطح همکاری بعید میدانم که با وجود چنین وضعی اعتماد کسی برای اقدام عملی جلب شود.
به عنوان آخرین سوال فکر میکنید ایده او برای کسانی جذاب است؟
دنیای سیاست بیش از این که دنیای ایدهها باشد دنیای قدرت است. میان قدرت و ایده باید رابطه نزدیکی باشد. این حرفها را دیگرانی هم در خارج زدهاند ولی بسرعت به حاشیه رفتهاند. در شرایط کنونی همان کسانی که علیه آنان حرف میزد، قدری از این فضا بهرهمند میشوند. به نظرم یک دو راهی قرار خواهد داشت که هر دو سویش زیان است.
ولی ایده او بیشتر ناشی از این است که سیاست به امری شخصی تقلیل یافته و گویی ارادههای افراد به تنهایی منشأ اثرات تعیین کننده است. بعلاوه براندازی قابل جمع با اصلاحطلبی نیست. فارغ از این که با کدامیک موافق باشیم یا خوب بدانیم راه میانبری هم وجود ندارد. برخی خواستهاند تحت عنوان تحولخواهی راه میانه نشان دهند در حالی که تحولخواهی بر مضمون و محتوا تاکید دارد که هم میتواند شامل اصلاحطلب شود و هم برانداز.
در حالی که این دو شیوه فعالیت سیاسی هستند. مثل زمان انقلاب که همه برانداز شدند با محتواهای کاملا متفاوت و حتی متضاد از یکدیگر. شیوه و راهبرد سیاسی قابل میانبر زدن نیست.